SELECTION

کتاب.مقالات.پژوهش.آموزش

SELECTION

کتاب.مقالات.پژوهش.آموزش

دانلود مقالات اقتصادی

برای دریافت روی ادامه مطلب کلیک کنید...

راهنمای سرمایه‌گذاران غیرحرفه‌ای برای سرمایه‌گذاری در بورس

ضمن تایید اقدام شما برای این‌که پس‌اندازهای خود را از طریق بازار سرمایه به تولید مولد تبدیل کنید، به‌اطلاع جناب‌عالی/ سرکار می‌رساند که بازار سرمایه در کنار بازده‌های خوبی که در طی سال‌های نسبتاً طولانی داشته است، متضمن ریسک نیز می‌باشد.

بنابراین، توصیه‌های زیر را درنظر داشته باشید و پس از آن اقدام به سرمایه‌گذاری کنید.

1.در صورتی‌که پس‌انداز شما زیر 30 میلیون ریال است، توصیه نمی‌شود که در بازار سرمایه سرمایه‌گذاری کنید. بهترین محل برای سرمایه‌گذاری این وجوه بازار پول یعنی بانک‌هاست. علت آن است که امکان نیاز فوری شما به این وجوه بسیار بالا خواهد بود، و بهتر است از چنین حداقلی برای پشتوانة زندگی خود استفاده کنید، و این پس‌اندازها را به‌شکلی نگاه دارید که نقدشوندگی بالا دارند، و بدون ریسک‌اند.

2.درصورتی‌که با مبالغ در اختیار می‌توانید کاری را شروع کنید که دوست دارید، یعنی خود مستقیماً آن را به یک دارایی سرمایه‌ای ( به یک کار فیزیکی و عملی ) تبدیل کنید، به جای این‌که سهام بخرید، بهتر است همان کار را بکنید. البته، باید مطمئن شوید که در آن کار موفق می‌شوید. بنابراین، به‌هیچ وجه توصیه نمی‌شود که وسیلة کار خود را بفروشید و به خرید و فروش سهام بپردازید. مثلاً، توصیه نمی‌شود کامیون خود را که وسیلة کار شماست و یا کارگاه خیاطی، آموزشگاه حرفه‌ای، مطب و یا شرکت خود را بفروشید و با آن در بازار سرمایه حضور یابید. اول باید کار خود را بتوانید انجام دهید و بعد در بازار سرمایه، پس‌اندازهای خود را سرمایه‌گذاری کنید.

3.مسکن ضرورتی تام دارد و برای هر شهروند ایرانی و خانوادة او تهیة مسکن امری حیاتی است. بنابراین، اگر بین خرید مسکن و خرید سهام می‌خواهید تصمیم بگیرید، توصیه می‌کنیم نسبت به خرید مسکن اقدام کنید. هرگز مسکن خود را نفروشید تا وجوه آن را به خرید سهام اختصاص دهید.

4.اگر حرفه‌ای نیستید، تسهیلات نگیرید و از دیگران قرض نکنید تا سهام بخرید. به کسانی‌ هم که مدعی‌اند وجوه شما را به نرخ بالایی از شما دریافت می‌کنند تا در بازار سرمایه‌گذاری کنند، وجهی ندهید.

5.اگر تا به‌حال سهام نخریده‌اید، مطلع باشید که خرید سهام متضمن دریافت سود، دریافت سهام جایزه، شرکت در جلسات سالیانه‌ای که مجامع عمومی نام دارد و نیز شرکت در افزایش سرمایه می‌باشد. بنابراین، باید با این موضوعات ساده که سود چیست، شرکت‌ها چه‌گونه افزایش سرمایه می‌دهند، و چه‌گونه باید در مجامع عمومی حضور یابید، آشنا شوید. به‌علاوه، اگر سهام دارید، حتماً در مجامع عمومی شرکت‌ها حضور یابید تا مراحل کار را فرابگیرید.

6.اگر تاکنون سهامی نخریده‌اید، توصیه می‌شود برای مدت چند روز در محل یکی از تالارهای بورس یا تالارهای اختصاصی حضور یابید و در آن محل اطلاعات را دنبال کنید. هم‌چنین از طریق سایت www.irbourse.com و یا دیگر سایت‌های شرکت‌های معتبر کارگزاری و سرمایه‌گذاری و سایر کسانی‌که سایت‌های معتبر دارند، اطلاعات بگیرید و یا روزنامه‌های اقتصادی را بخوانید. مناسب است اگر بتوانید 10 یا 15 روز قبل از اقدام به خرید سهام، در تالارهای بورس و یا تالارهای اختصاصی کارگزاران حاضر شوید و با فرایند سرمایه‌گذاری آشنا شوید. اگر تا به‌حال سهامی نخریده‌اید، شایسته است در یکی از کلاس‌های کوتاه‌مدتی که راهنمای سرمایه‌گذاری است، شرکت کنید. درحال حاضر، کلاس‌های متعددی تشکیل می‌شود.

7.آن‌گاه که تصمیم به خرید سهام می‌گیرید، مطلع باشید که سهام دارای ریسک است. بنابراین، به سودآوری شرکت‌ها و مخصوصاً سودآوری مستمر آن‌ها ( سود عملیاتی ) توجه خاص کنید. اگر تابه‌حال سهام نخریده‌اید، حتماً از شرکت‌های بزرگ شروع کنید و بلافاصله وارد خرید سهام شرکت‌های کوچک و متوسط نشوید (به بندهای 11 و 12 رجوع کنید).

8.از شایعه و دنبال‌روی و تصمیم‌گیری براساس شایعه پرهیز کنید. فکر نکنید که در بازار سرمایه معجزه رخ می‌دهد. ممکن است کسانی در تالارهای بورس و یا در جاهای دیگر باشند که قصد دادن اطلاعات نادرست به شما دارند تا از آن طریق، خود بهره‌مند شوند. مثلاً، به شما می‌گویند سهمی را بخرید که وضعیت مناسبی ندارد و شما فردا آن سهم را می‌خرید، درحالی‌که ممکن است خود آنان‌ فروشندة آن سهم باشند. یا ممکن است به شما بگویند فلان سهم را بفروشید، درحالی که خودشان فردا خریدار آن سهم باشند. بنابراین، از کسانی که اعتماد دارید مشورت بگیرید و به‌هیچ وجه به‌دنبال شایعات نروید. به‌دنبال چیزی که درصدگیری نام‌گرفته است، نروید. اگر قیمت سهمی هر روز دارای نوسان است و تغییرات شدید می‌کند، چندان به‌دنبال آن نباشید. به‌دنبال سهامی باشید که قیمت آن‌ها ثبات نسبی دارد.

9.اگر مثلاً 10 میلیون تومان دارید، حتماً ترکیبی از سهام را بخرید. اصطلاحاً به این‌ها سبد سهام می‌گوییم. مثلاً 5 سهم بخرید، یعنی 2 میلیون تومان به هر سهم اختصاص دهید. بدین‌ترتیب، ریسک شما کاهش پیدا می‌کند. در انتخاب این سهام، از صنایع مختلف سهم بخرید: مثلاً اگر سهم 5 شرکت را از صنایع سیمان، خودرو، پتروشیمی، ساختمانی، مالی، مقاطع‌کاران بزرگ، گروه‌های دیگر خریداری کنید، این توزیع به شما کمک می‌کند تا ریسک خود را کاهش دهید.

10. مصلحت آن است که سهام را به‌شکل سبدی بخرید که فرد کارشناس و متخصص انتخاب کرده است. به‌زودی در بازار سرمایة ایران، سبدهایی طراحی شده و به‌فروش خواهد رسید. یک نوع از این سبدها، صندوق سرمایه‌گذاری مشاع نام دارد که دردست انتشار است. این‌ها را در آیندة نزدیک خواهیم داشت. آن‌چه درحال حاضر دردسترس است، سهام شرکت‌های سرمایه‌گذاری است.

 

 

۱۱. سهام را برای چند روز یا چند هفته نخرید. افق سرمایه‌گذاری بلندمدت داشته باشید، و اگر سهمِ مطمئنی خریده‌اید، حداقل افق سرمایه‌گذاری 6 ماهه داشته باشید. از نوسانات گاه‌به‌گاه قیمت سهامِ مطمئنی که خریده‌اید، نگران نباشید.

۱۲. اگر بازار دچار هیجانات شدید شد، یعنی شاخص به‌شدت نوسان به‌طرف بالا یا پایین داشت، بهتر است هیچ کاری نکنید. همة افراد با تجربه در چنین دوره‌هایی نه می‌فروشند و نه می‌خرند، بلکه به بررسی بیشتر و گردآوری اطلاعات می‌پردازند. توجه بفرمایید که بعضی کاهش‌های شدید قیمت ممکن است به‌دلیل افزایش سرمایه‌ باشد، و واقعاً قیمت کاهش نیافته باشد.

۱۳. عرضه‌های اولیه، سهامی است که برای اولین‌بار به بورس می‌آید. بعضی از این سهام دولتی است که سازمان خصوصی‌سازی عرضه می‌کند، و بعضی از آن‌ها را بخش خصوصی ارائه می‌دهد. در طی چندسال گذشته، خرید سهام عرضه‌های اولیه با سود مناسب همراه بوده است، از این‌رو، خرید سهام در عرضه‌های اولیه (به‌ویژه عرضه‌های دولتی) قابل‌توصیه است. البته، عرضه‌های اولیة نامناسب هم وجود داشته است.

1۴. به‌زودی اوراق مشارکت شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس نیز منتشر می‌شود. از آن‌جا که ناشران این اوراق پرداخت اصل و سود علی‌الحساب را تضمین می‌کنند، ریسک این اوراق به‌مراتب کمتر از سهام است. به‌علاوه، در مقایسه با اوراق مشارکت دولتی و بانک مرکزی، سود قطعی مورد انتظار این اوراق بالاتر است. بنابراین، توصیه می‌شود که بخشی از منابع خود را به خرید اوراق مشارکت شرکت‌ها اختصاص دهید.

1۵. اگر شما خود را سرمایه‌گذاری حرفه‌ای می‌دانید، و از وضع شرکت‌های مختلف بورس اطلاع کامل دارید، توصیه‌های ما به شما مربوط نمی‌شود. مخاطب این توصیه‌ها صرفاً سرمایه‌گذاران غیرحرفه‌ای‌اند.


اسرار معامله در بورس: مواجهه با ضرر و زیان

 

تالار بورس
یک معامله‌گر موفق در بورس، باید یاد بگیرد که چگونه با دوره‌های زیان‌ده خود برخورد کند. اگر یک معامله‌گر موفق هستید، ممکن است نیمی ‌از معاملات خود را معاملات زیان‌ده ببینید و اگر یک معامله‌گر ناموفقید، امکان دارد با همین نسبت معاملات زیان‌ده داشته باشید. تفاوت بین یک معامله‌گر موفق و ناموفق این است که حتی اگر هر دو به یک نسبت در معاملات خود متحمل زیان شده‌اند، معامله‌گر موفق همچنان با انرژی مثبت از نظر مالی و روانی در بازار باقی می‌ماند.

این مقاله مثبت‌اندیشی را به دو دسته تقسیم کرده است: مالی و روانی
الف) مالی: هر شخصی در معامله ممکن است ضرر کند، به هر حال اگر در یک بازه طولانی پیوسته متحمل ضرر می‌شوید، می‌توان نتیجه گرفت که به طور قطع برخی موارد را به اشتباه انجام می‌دهید. بزرگترین خطا‌هایی که تا به حال معامله‌گران مرتکب شده اند، شامل موارد زیر است:
1 - فقدان یک حد زیان (Stop-loss) تعریف شده و مشخص: به مراتب گفته‌ام که «یک فرد می‌تواند با پرتاب دارت به سمت یک سری سهام و انتخاب تصادفی آنها، سودآوری کسب کند، اگر حد سود (Stop-profit) و حد زیان (Stop-loss) مناسب داشته باشد- اختیار معامله (Option) می‌تواند این توانایی را تا حد بسیار زیادی افزایش دهد.»
2 - مبارزه با یک روند (Trend): یک ضرب‌المثل قدیمی‌که می‌گوید: «روند دوست شماست.» همچنان درست است. مردم طبق تئوری گله‌ای همیشه دنباله‌روی یکدیگرند؛ مردم همیشه به صورت جمعی به یک جهت حرکت می‌کنند، زیرا دوست دارند که اندیشه‌ها و عقایدشان توسط دیگران تایید شود. مثلا اگر یک نفر بگوید که سهام شرکت الف را دوست دارد، هیچ تناقضی با این که شما نیز بگویید این سهام را دوست دارید، وجود ندارد. وقتی جریان پیوسته‌ای از پول، یک روند را در یک موجودی ایجاد کرده است، یکی از آسان‌ترین راه‌های کسب سود، همراه شدن با روند است. اما فراموش نکنید که ریسک آن را پوشش (Hedge) دهید تا وقتی که فرش از زیر پای شما کشیده می‌شود، شما جایی برای نگهداشتن خود در آن مهلکه داشته باشید و از رنج و یاسی که سایرین را در بر خواهد گرفت، مصون باشید.
3 - حرص و طمع: انجام معاملات برای کسب سود کلان یک‌شبه و بدون برنامه هیچ مفهومی جز قمار ندارد. اگر برنامه خوب از پیش تعریف شده نداشته باشید به مثابه این است که قمار می‌کنید. چگونه برنامه درست را تشخیص دهیم؟ آنچه را که قصد انجامش را دارید، به طور واقعی یا در ذهن به همسر، بهترین دوست یا بدترین دشمن خود بگویید. اگر آنها منطق درستی در گفته‌های شما نمی‌بینند، شما در حال قمار هستید و نمی‌توانید به صورت استراتژیک فکر کنید و تصمیم بگیرید.
4 - تقبل ریسک بیش از حد تحمل: بزرگترین و محتمل‌ترین خطای افراد، پذیرش ریسک بالاتر از حد تحمل خود است. بسیاری از افراد در معاملات فقط به فکر پولی هستند که در آن معامله قرار است به دست آورند، بدون اینکه به این مساله توجه کنند که اگر آنها در این معامله شکست بخورند، چه اتفاقی خواهد افتاد. وقتی که آن اتفاق غیرقابل اجتناب می‌افتد، درد و رنجی سخت آنها را فرا گرفته و وادارشان می‌کند تا به طور جدی به خروج از بهترین تجارت دنیا فکر ‌کنند. شکست همیشه اتفاق می‌افتد، کلید موفقیت یافتن یک استراتژی مناسب با روحیات خود است. به علاوه اعمال استراتژی‌های مدیریت پول (Money Management) در هر معامله یک مساله حیاتی است.
5 - معامله با استراتژی غلط: این موضوع هم شبیه بند چهارم است. بند چهارم بیشتر روی ریسک‌های بالا در رابطه با حجم قرارداد در هر استراتژی معامله بحث می‌کند. معامله با استراتژی غلط شاید بزرگترین مساله‌ای است که گریبان‌گیر بسیاری از افراد است.
اگر فکر می‌کنید که بعد از شکست و زیان نمی‌توانید سرزنده و خوشحال در بازار باقی بمانید، شاید بهترین کاری که می‌توانید انجام دهید جستجوی استراتژی‌های با ریسک پایین و نوسانات کم است. استراتژی‌های یقه‌ای (Collar)، پروانه‌ای (Butterfly)، و تقویمی‌ (Calendar)، استراتژی‌هایی با ریسک کم و با سود خوب هستند.
ب) روانی (همچنان مثبت باقی بمانید.)
انسان، انسان است! با تمام روحیات انسانی. یکی از دوستانم، می‌تواند بدون هیچ مشکلی در هر ماه یکصد هزار دلار در معاملات به دست آورد؛ ولی زمانی که 20هزار دلار در ماه ضرر ببیند، چنان ناله و زاری می‌کند که انگار نزدیکان خود را از دست داده است. ولی دوست دیگرم، شخصی است که هیچ کس مانند او نمی‌شناسم که بهتر از این با زیان برخورد کند. تا به حال کسی با چنین ویژگی‌هایی ندیده‌ام، زیرا وقتی او متحمل زیان می‌شود، روز بعد سر موقع در محل کارش حاضر می‌شود و معتقد است که در معامله بعدی، برنده واقعی است. این دو معامله‌گر، تفاوت‌های بسیاری دارند، آنها در یک بازار مشابه فعالیت می‌کنند و سود و زیان مشابه نصیبشان می‌شود ولی دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به اتفاقات دارند. کلید موفقیت این است که بدانید چه روحیاتی دارید (با خود رو راست باشید.) و مطابق آن معامله کنید. طرز برخورد مایه شرمندگی نیست، نباید وانمود کنیم که خصوصیاتی داریم که اصلا در ما وجود ندارند و این کلید موفقیت در معامله است. دوستانم می‌دانند که من آدم حساسی هستم، ولی این مهم نیست زیرا شخصیت من این‌گونه است و من نمی‌خواهم طوری رفتار کنم که نیستم.
با این حال حتی اگر شما محدودیت‌های خود را بشناسید و در حوزه آن در بازار بمانید، هنوز این امکان وجود دارد تا زمانی با بیشترین ناملایمتی از بازار مواجه شوید. مهمترین نکته این است که همچنان مثبت بمانید و دوباره بر این اسب چموش سوار شوید و با این اندیشه بمانید که «پایان شب سیه سفید است». زیان‌ها هرچند دردناک، پلی هستند برای یادگیری.بسیار شنیده‌اید که دو عامل بازار را به حرکت در می‌آورد: ترس و طمع (fear and greed). چرا این چنین است؟ بازار به صورت ساده، جمع تمام حالات احساسی افراد شرکت‌کننده است. مردم به دو روش یاد می‌گیرند: جست‌وجوی لذت و خوشی و دوری گزیدن از درد و رنج؛ وقتی که پولی از دست می‌دهید و درد و رنجی را تجربه می‌کنید؛ این یک تجربه یادگیری بالقوه است فرصتی برای در آغوش گرفتن و پذیرفتن این تجربه و نه فرار از آن. بیشتر افراد موفق تلاش می‌کنند که خود را سرزنده و خوشحال نگه‌دارند و این شکست را پشت سر بگذارند. با تجربه روبه‌رو شوید و از آن درس بگیرید وگرنه محکوم به تکرار آن هستید.
یک روش عالی برای مثبت باقی ماندن این است که فردی مثبت را پیدا کنید که به موضوع مورد نظر شما علاقه‌مند باشد. مردم حقیر به شما می‌خندند و شما را به عقب باز می‌گردانند. مردم والا شما را بالا می‌برند و به شما در محکم باقی‌ماندن کمک می‌کنند. اگر کسی که در مواقع ضرر با او صحبت می‌کنید، از شما عیب‌جویی می‌کند، دیگر در این موارد با او صحبت نکنید و به دنبال شخصی دیگر باشید. وارد گروه‌های معاملاتی شوید. با مشاور مشورت کنید. با یک دوست صحبت کنید. شخصی را با عقاید مثبت پیدا کنید تا بتواند شما را همچنان با انگیزه نگه‌دارد. بهترین کتابی که به توصیف رنج ضرر در معامله می‌پردازد، کتاب «بزرگترین‌ معامله‌گر بورس دنیا (World’s Greatest Stock Trader)» نوشته Jesse Livermore است. شما با خواندن این کتاب مطلبی در مورد معاملات بورس یاد نمی‌گیرید، اما مقداری دلگرمی‌از کسی که بیش از چندین بار قبل از اینکه 100‌میلیون دلار در سال 1929 به دست آورد، شکست خورده است، فرا می‌گیرید. یکی از بهترین زمان‌های یادگیری برای من زمانی بود که یک کتابچه از ضررهای معاملاتی خود تهیه کردم. مواردی که در این کتابچه نوشته بودم، نوع معامله، میزان ضرر، دلیل ضرر و سطح ناراحتی از این ضرر(در مقیاس 1 تا 10)بودند. مطلبی که یاد گرفته بودم این بود که بیشترین ناراحتی مربوط به زمان‌هایی بود که من ضرر را به خودم تحمیل کرده بودم. من معمولا ریسک بالا متقبل می‌شدم و یا از استراتژی‌های با ریسک بالا استفاده می‌کردم. از آن موقع به بعد تصمیم گرفتم که با خود رو راست باشم و معاملاتی که مقیاس ناراحتی آنها 1 تا 4 بود را انتخاب کردم و معاملات بین 5 تا 10 را به کلی از ذهنم خارج ساختم.از اینجا بود که تصمیم گرفتم هر آنچه که در مورد استراتژی‌های معاملاتی انتخابی که مورد علاقه من بودند و می‌توانستم بهتر به آنها عمل کنم، یاد بگیرم.متاسفانه زمانی که معامله‌‌گری را شروع کردم، مکان خاصی برای یادگیری استراتژی‌ها وجود نداشت. در نتیجه مجبور بودم که آنها را به تنهایی و با سعی و خطا یاد بگیرم که پرهزینه‌ترین و دردناک‌ترین راه یادگیری بود. اگر امکانی برای آموزش استراتژی‌های معاملاتی وجود داشت، من حاضر بودم مبلغ یکصدهزار دلار برای آن پرداخت ‌کنم، زیرا این مبلغ همچنان کمتر از آن چیزی است که من برای یادگیری توسط خودم هزینه کردم. هزینه آموزش در واقع هزینه نیست؛ بلکه سرمایه‌گذاری است. زیرا با این کار هزینه بالاتری برای یادگیری توسط خود خواهید پرداخت. ممکن است شما چندین هزار دلار در معاملات مختلف ضرر کنید و هنوز راه مناسب و درست معامله را پیدا نکنید. آموزش حرفه‌ای در نهایت با صرفه‌ترین راه است و اگر شما به این موضوع باور ندارید، می‌توانید از یک جراح بپرسید که برای آموزش خود چه مقدار هزینه کرده است. سپس او را با یک شخص که به یک دانشکده پزشکی ارزان‌قیمت رفته است، مقایسه کنید. گرچه این شخص در هنگام تحصیل در پرداخت شهریه صرفه‌جویی کرده است، اکنون احتمالا سوار بر یک اتومبیل نه چندان گران‌قیمت است. ولی آن جراح که پانصد هزار دلار برای اخذ مدرک خود از‌ هاروارد پرداخته است، سوار بر یک رولز رویس است.
پی نوشت: در راستای برگزاری دومین دوره کاربردی معاملات اختیار (Option) در ایران و برای آشنایی بیشتر با تجربیات معامله‌گران حرفه‌ای Option، سلسله مقالاتی با عنوان «اسرار معامله در بورس» نوشته اسکات کرامر ارائه می‌شود. اسکات، یکی از موفق‌ترین معامله‌گران این ابزار در دنیا و یکی از بهترین استادان در دوره‌های آموزشی Option است. در اولین قسمت به این موضوع حیاتی از زبان اسکات می‌پردازیم. یادآور می‌شود مقالات با کمی ‌تلخیص و با هدف کمک بهتر در درک مفهوم به فارسی برگردان شده است. در این میان بر خود لازم می‌دانم از زحمات مدیریت گروه مالی ایران و سرکار خانم اسدی و قلعه‌بیگی در تهیه این مقالات تشکر کنم.
Yousefizad@farafinancial.com   مازیار یوسفی‌زاد

روزنامه دنیای اقتصاد، شماره 1404، 17 آذر ماه 1386


نگاهی‌ اجمالی‌ به‌ اصول‌ اقتصادی‌

قانون‌ اساسی‌

یکی‌ از فصلهای‌ قانون‌ اساسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ (فصل‌ چهارم‌ )مربوط‌ به‌ اقتصاد وامور مالی‌ است‌. دراین‌ فصل‌ می‌کوشیم‌ تا چهار چوب‌ نظام‌ اقتصادی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ را به‌ طور اجمال‌ طرح‌ کنیم‌ .

اقتصاد ایران‌ براساس‌ اصل‌ چهل‌ وچهارم‌ قانون‌ اساسی‌ بر پایه‌ سه‌ بخش‌ استوار شده‌ است‌ :

1ـ بخش‌ دولتی‌

2ـ بخش‌ تعاونی‌

3ـ بخش‌ خصوصی‌

اکنون‌ به‌ توضیح‌ هر بخش‌ می‌ پردازیم‌ .

1ـ بخش‌ دولتی‌ : منظور از بخش‌ دولتی‌ آن‌ است‌ که‌ دولت‌ وظیفه‌ دارد در مواردی‌ که‌ قانون‌ مشخص‌ کرده‌ است‌ یا می‌کند ، فعالیت‌های‌ معینی‌ را در امور اقتصادی‌ انجام‌ دهد،این‌ مطلب‌ بدین‌ معنی‌ است‌ که‌ طبق‌ قانون‌ اساسی‌ ،دولت‌ موظف‌ است‌ در اقتصاد کشور فعال‌ باشد.

آنچه‌ که‌ بر عهده‌ دولت‌ گذاشته‌ شده‌ است‌ عبارت‌ از صنایع‌ بزرگ‌ ،صنایع‌ مادر ،بازرگانی‌ خارجی‌ ،معادن‌ بزرگ‌ ،بانک‌ داری‌ ،بیمه‌ ،تأمین‌ نیرو، سدهاو شبکه‌ های‌ بزرگ‌ آبرسانی‌ ،رادیو،تلویزیون‌ ،پست‌ وتلگراف‌ وتلفن‌ ،هواپیمایی‌ ،کشتیرانی‌ ، راه‌آهن‌ و مانند اینهاست‌ .

پس‌ آن‌ قسمت‌ از امور مهم‌ و عمده‌ای‌ که‌ به‌ حیات‌ اقتصادی‌ و امور زیر بنایی‌ اقتصاد مربوط‌ می‌ شود به‌ دولت‌ واگذار شده‌ است‌ و همین‌ مطلب‌ است‌ که‌ میزان‌ دخالت‌ دولت‌ را در اقتصاد ایران‌ بسیار زیاد می‌کند.

2ـ بخش‌ تعاونی‌ : منظور از تعاونی‌ آن‌ است‌ که‌ عده‌ای‌ با روی‌ هم‌ گذاشتن‌ سرمایه‌ های‌ خود و مشارکت‌ در اداره‌ امور ، شرکتهای‌ تولیدی‌ و توزیعی‌ را تأسیس‌ کنند و بکوشند کالاها با قیمت‌ ارزان‌تر تولید و با کیفیت‌ مناسب‌تر به‌ دست‌ مصرف‌ کنندگان‌ برسد. قانون‌ اساسی‌ بر تعاونی‌های‌ تولید و توزیع‌ تأکید می‌کند.از آن‌ جاکه‌ این‌ گونه‌ شرکت‌ها می‌توانند در تمامی‌ زمینه‌های‌ تولیدی‌ مشارکت‌ کنند،بخش‌ مهمی‌ از فعالیت‌های‌ اقتصادی‌ رابه‌ خود اختصاص‌ می‌دهند و چون‌ معمولا" سودآوری‌ هدف‌ اصلی‌ این‌ شرکتها نیست‌ ، سهم‌ مهمی‌ در توزیع‌ عادلانة‌ در آمدهاو تولید خواهند داشت‌ .همچنین‌ شرکتهای‌ تعاونی‌ وتوزیع‌ ،می‌توانند با بر عهده‌ گرفتن‌ بخشی‌ از وظایف‌ دولت‌ ـ که‌ قانون‌ اساسی‌ واگذاری‌ آن‌ را منع‌ نکرده‌ است‌ ـ سهمی‌ قابل‌ توجه‌ را در سبک‌ شدن‌ حجم‌ فعالیت‌های‌ دولتی‌ به‌ خود اختصاص‌ دهند.

نظر به‌ اهمیت‌ بخش‌ تعاونی‌ در اقتصاد ایران‌ ،از سال‌ 1370 وزارتخانه‌ای‌ به‌ نام‌ «وزارت‌ تعاون‌ »در کشور به‌ وجود آمده‌ که‌ در نظر است‌ به‌ هدفهای‌ تصریح‌ شده‌ در قانون‌ که‌ به‌ این‌ بخش‌ از فعالیت‌های‌ اقتصادی‌ مربوط‌ می‌شود ،جامه‌ عمل‌ بپوشاند.

3ـ بخش‌ خصوصی‌ : غیراز دو بخش‌ دولتی‌ وتعاونی‌ ،بخش‌ خصوصی‌ هم‌ در زمینه‌های‌ مختلف‌ کشاورزی‌ ،دامداری‌ ،صنعت‌ ، تجارت‌ و خدمات‌ می‌تواند فعالیت‌ اقتصادی‌ داشته‌ باشد .البته‌ بر اساس‌ قانون‌ اساسی‌ این‌ فعالیت‌ها مکمل‌ فعالیت‌های‌ اقتصادی‌ دولتی‌ وتعاونی‌ است‌ .آنچه‌ از مفهوم‌ مکمل‌ برمی‌آید ،این‌ است‌ که‌ فعالیت‌های‌ بخش‌ خصوصی‌ در ردة‌ اول‌ ،از اهمیت‌ خاصی‌ برخوردار نیست‌ ؛ بلکه‌ بعد از فعالیت‌های‌ دولتی‌ وتعاونی‌ قرار می‌ گیرد.

شرایط‌ مالکیت‌

در سه‌ بخش‌ اقتصادی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ، مالکیت‌ بر ابزار تولید و حاصل‌ کار به‌ شرط‌ آن‌ که‌ دارای‌ چهار ویژگی‌ زیر باشد ، مورد حمایت‌ قانون‌ و محترم‌ است‌ :

1ـ با اصول‌ قانون‌ اساسی‌ مطابقت‌ داشته‌ باشد

2ـ از محدودة‌ قوانین‌ اسلام‌ خارج‌ نشود

3ـ موجب‌ رشد وتوسعه‌ اقتصادی‌ کشور گردد

4ـ مایه‌ زیان‌ جامعه‌ نشود

بنابراین‌ ، شاغلین‌ در هریک‌ از سه‌ بخش‌ اقتصادی‌ هنگامی‌ مالک‌ حقیقی‌ و مشروع‌ درآمدهای‌ خود هستند که‌ چهار شرط‌ بالا را دارا باشند .ازاین‌ جهت‌ ،اگر کسانی‌ مثلا" از طریق‌ فعالیت‌هایی‌ که‌ موجب‌ زیان‌ جامعه‌ است‌ یا باعث‌ رشد وتوسعه‌ کشور نمی‌شود ،درآمدی‌ به‌ دست‌ آورند ،این‌ درآمدها مورد احترام‌ قانون‌ نیست‌ .

ثروتهای‌ عمومی‌

برخی‌ از امکانات‌ تولیدی‌ که‌ می‌توان‌ بیشتر آنها را در عامل‌ طبیعت‌ خلاصه‌ کرد ،نیز در اختیار دولت‌ قرار داده‌ شده‌ است‌ تا به‌ طریقی‌ از آنها بهره‌ برداری‌ کند که‌ مصالح‌ جامعه‌ تأمین‌ گردد. این‌ امکانات‌ که‌ انفال‌ یا ثروت‌های‌ عمومی‌ خوانده‌ می‌شوند عبارتنداز : زمین‌های‌ موات‌ یا رها شده‌ ، معادن‌ ، دریاها، دریاچه‌ها، رودخانه‌ ها و سایر آب‌های‌ عمومی‌ ،کوهها ، دره‌ ها، جنگلها،نیزارها،بیشه‌های‌ طبیعی‌ ،ارث‌ بدون‌ وارث‌ ،اموال‌ مجهول‌ المالک‌ و اموال‌ عمومی‌ مسترد شده‌ از غاصبان‌ .

بازگرداندن‌ ثروت‌های‌ نامشروع‌

همواره‌ در هر نظام‌ اقتصادی‌ و در هر کشور این‌ احتمال‌ وجود دارد که‌ کسانی‌ از طرق‌ غیر صحیح‌ ونامشروع‌ صاحب‌ درآمدهای‌ ناسالم‌ گردند و به‌ اصطلاح‌ ثروت‌های‌ نامشروع‌ و حرام‌ جمع‌ آوری‌ کنند. قانون‌ اساسی‌ برای‌ این‌ که‌ هیچ‌ گاه‌ زمینه‌ بروز چنین‌ مشکلی‌ پیدا نشود پیش‌ بینی‌ لازم‌ را جهت‌ رسیدگی‌ به‌ چنین‌ اموال‌ و ثروت‌هایی‌ به‌ عمل‌ آورده‌ واصل‌ چهل‌ ونهم‌ را مطرح‌ کرده‌ است‌ ، به‌ موجب‌ این‌ اصل‌ ، دولت‌ موظف‌ است‌ پس‌ ازآن‌ که‌ با رسیدگی‌ و تحقیق‌ ثابت‌ شد که‌ ثروتی‌ نامشروع‌ در جایی‌ انباشته‌ شده‌ است‌ ،دخالت‌ کند وبا بازگرداندن‌ آن‌ به‌ صاحب‌ مال‌ یا بیت‌ المال‌ ،زمینه‌ فعالیت‌ های‌ باطل‌ را از بین‌ ببرد. متن‌ اصل‌ مورد بحث‌ به‌ این‌ شرح‌ است‌ :

« دولت‌ موظف‌ است‌ ثروت‌های‌ ناشی‌ از ربا، غصب‌ ،رشوه‌ ،اختلاس‌ ،سرقت‌ ،قمار، سوءاستفاده‌ ازموقوفات‌ ، سوءاستفاده‌ از مقاطعه‌ کاری‌ها و معامله‌های‌ دولتی‌ ،فروش‌ زمین‌های‌ موات‌ و مباحات‌ اصلی‌ ،دایر کردن‌ اماکن‌ فساد وسایر موارد غیرمشروع‌ را گرفته‌ و به‌  صاحب‌ حق‌ رد کند و در صورت‌ معلوم‌ نبودن‌ اوبه‌ بیت‌ المال‌ بدهد...»

 

ویژگیهای‌ اقتصاد در قانون‌ اساسی‌

انسان‌ موجودی‌ آزاد و مختار است‌ و حفظ‌ آزادگی‌ او درتمامی‌ مراحل‌ زندگی‌ ،یکی‌ از هدفهای‌ قانونگذار می‌باشد،براین‌ اساس‌ برای‌ آن‌ که‌ ضمن‌ برآورده‌ شدن‌ این‌ هدف‌ ،استقلال‌ اقتصادی‌ جامعه‌ تأمین‌ شود، فقر و محرومیت‌ ریشه‌ کن‌ ،نیازهای‌ انسان‌ در جریان‌ رشد وی‌ تأمین‌ گردد، اقتصاد جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ باید ضوابطی‌ را دارا باشد.

این‌ ضوابط‌ به‌ شرح‌ زیراست‌ :

1ـ تأمین‌ نیازهای‌ اساسی‌ شامل‌ مسکن‌ ،خوراک‌ ،پوشاک‌ ،بهداشت‌ ،درمان‌ ،آموزش‌ و پرورش‌ وامکانات‌ لازم‌ برای‌ تشکیل‌ خانواده‌ برای‌ همه‌ .

2ـ «تأمین‌ شرایط‌ و امکانات‌ کار برای‌ همه‌ ،به‌ منظور رسیدن‌ به‌ اشتغال‌ کامل‌ و قرار دادن‌ وسایل‌ کار در اختیار همة‌ کسانی‌ که‌ قادر به‌ کار هستند، ولی‌  وسایل‌ کار ندارند ، در شرکت‌ تعاونی‌ از راه‌ دادن‌ وام‌ بدون‌ بهره‌ یا هر راه‌ مشروع‌ دیگر...» نکته‌ مهمی‌ که‌ در ارتباط‌ با این‌ ویژگی‌ وجود دارد آن‌ است‌ که‌ کمک‌ به‌ راه‌ اندازی‌ و گسترش‌ به‌ تعاونیها موجب‌ می‌شود که‌ نه‌ عده‌ای‌ کوچک‌ و خاص‌ دارای‌ ثروت‌ انباشته‌ شده‌ گردند و نه‌ دولت‌ مجبور شود از طریق‌ دخالت‌ در همة‌ امور،یک‌ کارفرمای‌ بزرگ‌ مطلق‌ شود.

3ـ یکی‌ دیگراز ویژگیهای‌ اقتصاد در جمهوری‌ اسلامی‌ توجه‌ به‌ این‌ نکته‌ است‌ که‌ افرد باید باانجام‌ کار طی‌ ساعات‌ متناسبی‌ قادر باشند ضروریات‌ زندگی‌ خود را تأمین‌ کنند و مجبور نباشند برای‌ تأمین‌ معیشت‌ خود ساعات‌ بسیاری‌ از شبانه‌ روز را کار کنند. این‌ مطلب‌ سبب‌ می‌ شود که‌ انسانها فرصت‌ کافی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ مسائل‌ غیر معیشتی‌ خود را هم‌ داشته‌ باشند. قانون‌ اساسی‌ دراین‌ مورد می‌ گوید:

«تنظیم‌ برنامه‌ اقتصادی‌ کشور به‌ صورتی‌ که‌ شکل‌ و محتوا وساعات‌ کار چنان‌ باشد که‌ هر فرد علاوه‌ بر تلاش‌ شغلی‌ ،فرصت‌ و توان‌ کافی‌ برای‌ خودسازی‌ معنوی‌ ، سیاسی‌ و اجتماعی‌ و شرکت‌ فعال‌ در رهبری‌ کشور وافزایش‌ مهارت‌ و ابتکار داشته‌ باشد»

 

4ـ رعایت‌ آزادی‌ انتخاب‌ شغل‌ و مجبور نبودن‌ افراد برای‌ انجام‌ کاری‌ معین‌ و همچنین‌ جلوگیری‌ از بهره‌کشی‌ از کار دیگران‌ و منع‌ استثمار نیز از جمله‌ ویژگیهای‌ این‌ اقتصاداست‌ .

5 ـ در اقتصاد جمهوری‌ اسلامی‌ نباید فعالیت‌ اقتصادی‌ افراد به‌ دیگران‌ ضرر و زیانی‌ وارد کند.همچنین‌ انحصار،احتکار،رباو دیگر معاملات‌ باطل‌ وحرام‌ ممنوع‌ است‌ .

6ـ اسراف‌ و تبذیر درتمامی‌ شؤون‌ مربوط‌ به‌ اقتصاد از جمله‌ مصرف‌ ،سرمایه‌ گذرای‌ ،تولید،توزیع‌ و خدمات‌ ممنوع‌ است‌ .

7ـ استفاده‌ از علوم‌ و فنون‌ وتربیت‌ افراد ماهر به‌ نسبت‌ احتیاج‌ برای‌ توسعه‌ وپیشرفت‌ اقتصاد کشور مورد تأکید است‌ .

8ـ باید از سلطه‌ اقتصادی‌ بیگانگان‌ بر اقتصاد کشور جلوگیری‌ کرد.

9ـ باید برای‌ افزایش‌ تولیدات‌ کشاورزی‌ ،دامی‌ و صنعتی‌ در کشور کوشید؛به‌ نحوی‌ که‌ نیازهای‌ عمومی‌ تأمین‌ گردد و کشور به‌ مرحله‌ خودکفایی‌ برسد و از وابستگی‌ برهد.

توزیع‌ عادلانه‌ امکانات‌

برای‌ آن‌ که‌ درآمدها و ثروتهای‌ کشور تنها در بعضی‌ از مراکز استانها و شهرهای‌ خاص‌ به‌ مصرف‌ نرسد و صرف‌ آبادی‌ و عمران‌ تمامی‌ استانهاو مناطق‌ کشور گردد، قانون‌ اساسی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ در اصل‌ چهل‌ وهشتم‌ مقرر داشته‌ است‌ که‌ باید ترتیبی‌ اتخاذ کرد که‌ هر منطقه‌ به‌ فراخور نیازها و استعداد رشد خود، سرمایه‌ و امکانات‌ لازم‌ در دسترس‌ داشته‌ باشد

آیا آرمان تجارت آزاد در حال عقب نشینى است؟

پل ساموئلسون اقتصاددان آمریکایى برنده جایزه نوبل در رشته اقتصاد در سال ???? است. وى در دوران جان اف. کندى مشاور وى در امور اقتصادى بود. اشپیگل با وى گفت وگویى انجام داده که ترجمه آن در زیر مى آید:

رابطه میان آمریکا و چین ملتهب است، فرانسویان و هلندیان قرارداد قانون اساسى اروپا را رد کرده اند چون از رقابت کنندگان اروپاى شرقى هراس دارند، جابه جا شدن فرصت هاى شغلى انسان ها را به ترس انداخته است. آیا آرمان تجارت آزاد در حال عقب نشینى است؟

بر فراز هر جامعه مدرنى شبح سیاست تحت الحمایگى اقتصادى در پرواز است. آمریکا که سابقه استعمارى دارد، به خاطر سیاست تحت الحمایگى اش زبانزد است. جمهوریخواهان، یعنى حزب جمهوریخواه رئیس جمهور جرج بوش، همیشه حزب تحت الحمایگى اقتصادى بودند. شاید ریشه هاى داروینیستى ما مسؤول این کار هستند: در جنگل فقط کسى زنده مى ماند که در مقابل بیگانگان حواسش جمع است.

اما در سمینارهاى دانشگاه به دانشجویان رشته علوم اقتصاد چیز دیگرى درس داده مى شود.

همین طور است. یکى از مهمترین اصولى که ما درس مى دهیم، این است که تجارت آزاد به ضرورت شرایط زندگى هر کسى را بهبود مى بخشد و اینکه تخصصى شدن و گوناگون گرى به نفع همه است، هم به نفع کشورهاى فقیر هم به نفع کشورهاى ثروتمند. اولین دلیل این مدعا را اقتصاددان بزرگ انگلیسى دیوید ریکاردو در سال ???? ارائه کرد.

و این، امروز دیگر صادق نیست؟

آیا تا به حال در یکى از فروشگاههاى وال _ مارت بودید؟

بله، چرا؟

ویژگى وال _ مارت این است که قادر است قبل از همه در چین جنس ارزان بخرد. وقتى شما از یکى از سوپرمارکت هاى وال _ مارت دیدن مى کنید، آنجا معمولاً با آمریکاییان فقیر روبرو خواهید شد که محصولات ارزان قیمت مى خرند. از این طریق آنها مى توانند سطح زندگى شان را فوق العاده بهبود ببخشند. اما در عین حال هراس دارند کارشان را از دست بدهند یا مجبور شوند شغل ارزان ترى بگیرند.

پس اینها دو روى یک سکه اند. انسانها در پایان بیشتر از آنچه که ببرند مى بازند؟

گاهى این طور است که آنها بیشتر مى بازند. جهانى سازى همیشه به آنجا راه نمى برد که فقط برنده وجود دارد. این راست نیست که هر چه را جهانى سازى تسریع کند، خودکار به نفع همه است. این امروز واقعیت مزایاى هزینه هاى نسبى ریکاردو است.

لحن شما مثل یک مخالف جهانى سازى است.

براى این که از سوء تفاهم ها جلوگیرى کنم: زندگى در یک جهان جهانى شده در مجموع به این معنا است که رفاه مادى افزایش مى یابد. قطعاً ، دانش جهان توسط تحولات تکنولوژیک از زمان اسحاق نیوتون تکامل و گسترش یافته است.در دوران جنگ، اقتصاد فقط یک بازى بدون سود است: صعود بیسمارک به معناى سقوط ناپلئون سوم بود ، وقتى شما به جنگ ?? - ???? میان آلمان و فرانسه فکر کنید. در دوران پس از جنگ برعکس اوضاع دیگرى است: آلمان صعود کرده است و فرانسه هم همین طور.

یعنى در دوران صلح اکثریت از اقتصاد جهانى سود مى برد؟

نسل شما بهتر از نسل والدینتان زندگى مى کند، و والدین شما بهتر از نیاکان شان در نسل اول زندگى مى کنند. ما این رشد قوى اقتصادى را در جهان بدون نیروى دینامیک جهانى سازى نداشتیم. اما همه به یک اندازه از این نیرو سود نمى برند.

آیا این یک پدیده جدیدى است؟

تقریباً ?? سال قبل در هیأت رئیسه فورد سخنرانى داشتم و سؤال کردم : « مى توانید تصور کنید که ممکن است روزى ماشین فورد به قیمت نازل ترى ساخته شود؟» من آن زمان تویوتا را در نظر داشتم. شنوندگان از استعاره من خوششان نیامد. وقتى تویوتا بتواند ماشین هاى بهتر با قیمت ارزان تر و کارآمدتر تولید کند تا سازندگان آن در دیترویت، این از نظر من موقعیت برنده - برنده نبود ، بلکه موقعیت برنده - بازنده بود و ما بازندگان بودیم.

آیا این امروز هم درست است؟

گمان من این است که اقتصاددانان آمریکایى از اهمیت جهانى شدن مى کاهند. آنهاواقف نیستند که روند جهانى شدن هنوز به پایان نرسیده است. این یک الگوى عمومى تاریخ اقتصاد است که در اکثر کشورها علاوه بر موقعیت هاى برنده - برنده برخى موقعیت هاى برنده - بازنده هم وجود دارد.

و پیامد این چیست؟

باور من این است که در جهان گلوبال فاصله توزیع درآمد میان دو نیمه فرادست و فرودست عمیق تر مى شود. جهانروایى رفاه بیشترى به ما مى دهد، اما ناامنى و کش و قوس هاى بیشتر و درجه بالایى از بى عدالتى را هم براى ما به همراه دارد. جهانروایى در آمریکامنجر مى شودکه شاغلین درهراس از دست دادن شغل به سر ببرند.

کارگران آنانى هستند که این ترس و هراس را بیشتر از همه حس مى کنند.

بله، اما حتى براى یک فارغ التحصیل رشته کامپیوتر هم اوضاع عوض شده است . قبلاً او هروقت محل کارش را عوض مى کرد کار بهترى مى گرفت ، درآمدش افزایش مى یافت، تا این که بازنشسته مى شد. امروز دیگر این طور نیست . هیچ کس نمى توانید آینده شغلى خود را پیشگویى کند. ما در یک جهان ملتهب، دریک جهان عصبى زندگى مى کنیم.

شما علائم این را کجا مى دانید؟

امروز رؤساى کارخانجات گاهى تنها کارشان را سه سال دارند، من اما حس همدردى با آنها ندارم، چون آنها دراین فاصله بارشان را بسته اند. ساختمانى که ما در آن هستیم قبلاً مرکز اونیلور در آمریکا بود. یکى از پردرآمدترین رؤساى کارخانجات آمریکا دفتر کارش سه طبقه بالاتر بود. او در ازاى هر روز کار حدود ???? دلار حقوق مى گرفت. یک کارمند متوسط شاید یک چهلم این پول را در بیاورد. مى دانید این رقم امروز چقدر است؟!

قطعاً بیشتر است.

فاکتور ??? است، لااقل در برخى از شرکتها، بازار نه قلب دارد نه عقل. او همان کارى را انجام مى دهد که مى دهد. هر بار که من روزنامه اى را باز مى کنم، مى خوانم که شرکتى تعهدات مالى اش را زیر پا گذاشته است و این در هماهنگى با قانون روى مى دهد. چنین چیزى قبلاً وجود نداشت.

آنچه شما الساعه شرح مى دهید، در واقع باید شالوده باثباتى براى جنبش کارگرى به نمایش بگذارد.

سندیکاها در آمریکا مدتها است مرده اند. ازوقتى که رونالد ریگان رئیس جمهور شد، آنها آن زمان خیلى از قدرت خود را ازدست دادند، چون دیگر هیچ دوستى در واشنگتن نداشتند.

اما چیزى که از این هم مهمتر است اینکه هرموفقیتى که سندیکاها در یک کنسرت به دست آوردند، یک پیروزى خیالى بود. این پیروزى تنها به عهده گرفتن شرکت را توسط رقباى ژاپنى شتاب داد.

پس اگر جهانروایى جوانب منفى هم دارد، چگونه بایستى با آن برخورد کرد؟

شاید لازم است ما روند را کمى کند کنیم، اما نمى توان آن را متوقف ساخت و بجا نیست این کار را هم کرد. آنچه ما مى توانیم انجام دهیم این است: به انسان هایى که از پیامدهاى جهانى سازى لطمه مى بینند کمک کنیم. ما مى توانیم از نیروى نظام مالیاتى براى توزیع مجدد پول از پولدارها، مثل من، به انسان هاى کم درآمد استفاده کنیم و این اصلاً رشد ما را متوقف نمى کند.

باز توزیع راهى است که ما در آلمان مدتهاست درآن قدم برداشتیم. نتیجه اش رشد کمتر و بیکارى بیشتر است.

باید نظام مالیاتى را با دقت و هشیارى به کار بست. نمى توان قوانین بازار را لغو کرد و همه چیز را بازور و خشونت یکسان کرد. دراین صورت ما غازى را که تخم طلا مى گذارد مى کشیم. امید من این است که در آمریکا برخى ایده هاى «نئودیل» فرانکلین روزولت و جان اف کندى حفظ شود، تا نابرابرى ها را کاهش داد. نه براى این که آنها را از بین برد، بلکه کمتر کرد.

ولى درحقیقت کشاکشى میان ملت هایى که درجه رشد اقتصادى شان متفاوت است، اجتناب ناپذیر است.

بسیار مایه تعجب بود اگر این کشاکش ها روى نمى دادند، شما باید به دو نکته توجه کنید: در جهان مدرن تجارت آزاد وجوددارد و مرزهاى باز، تجارت آزاد تاحدى جانشین این است که کارگران ارزان قیمت به کشور شما بیایند. بنابراین وقتى شما در اروپا درباره این که آیا مى خواهید کشورهاى جدیدى را درجامعه اروپا ادغام کنید، تصمیم مى گیرید، فقط تصمیم اقتصادى نمى گیرید. بلکه یک تصمیم اجتماعى هم مى گیرید. پاره اى ازالتهاب هاى اجتماعى کاهش خواهندیافت وقتى بیشتر مشاغل را به جاهاى دیگر انتقال داد، به جاى این که نیروهاى کار ارزان قیمت را وارد کشورکرد.

اما این، تغییرى درنتیجه نخواهدداد: مشاغل به خطر مى افتند.

در آمریکا جایى که سندیکاهاى قوى وجودندارد که دستمزدها را بالا نگاه دارند، انسان ها کار را مى پذیرند. حتى وقتى کمتر از کار قبلى دستمزد بگیرند. در آلمان این به ندرت روى مى دهد، اما اگر جلوى این تطبیق را سدکرد. اقتصاد ملى بیشتر ازهمیشه نیرویش را ازدست مى دهد.

علاوه بر این مقدار دستمزد در آلمان و فرانسه مثل آمریکا بالا است. منتها فرانسویان و آلمانى ها کمتر کارمى کنند.

آیا افزایش زمان کار مفرى از بحران در آلمان است؟

گمان کنم اگر قرار است رشد در آلمان صورت بگیرد نیاز به رویکرد دیگر انسان ها است. حتى در دانمارک کارفرمایان مى توانند کارگران را اخراج کنند و سندیکاها از این حمایت مى کنند. این یک بخش از آن چیزى است که لازم است تا به زندگى ادامه داد و رشد کرد.

آیا سیاست از قدرت سروسامان دادن به جهانى شدن برخوردار است؟

طبعاً. سیاست بسیار مهم است. یک مثال برایتان مى زنم. من در سال ???? یک اقتصاددان جوان و باقریحه بودم. من در اوج توانایى هایم بودم. آیا کسى از اشپیگل آن موقع با من مصاحبه مى کرد...

اولین شماره مجله ما ابتدا سال ???? به بازار آمد...

به هرحال، اگر کسى آن زمان ازمن پرسیده بود کدام بخش ازجهان در ?? سال آینده از همه سریع تر رشد مى کند مى گفتم: آمریکاى جنوبى - آرژانتین احتمالاً یا شیلى، آنجا شرایط آب و هوایى ملایمى دارد و مردمى با ریشه اروپایى.

شما اشتباه کردید.

من کاملاً در خطا بودم. نه به این خاطر که ارزیابى من از امکانات اقتصادى غلط بوده، من جنبش هاى پوپولیستى مانند دیکتاتورى پرون را دست کم گرفتم. آرژانتینى ها هیچ وقت نتوانستند تورم را مهار کنند.

به نظر مى آید چین و هندوستان رشد موفق ترى دارند.

هندوستان ?? سال آزگار در خواب بود و من امیدوارم این بار اشتباه نکنم - که چین در آینده اى نه چندان دور از ژاپن سبقت بگیرد.

شما انتظار دارید که چین نیروى اقتصادى بزرگ ترى از ایالات متحده آمریکا شکوفا سازد؟

اگر رشد را با هشیارى و واقع گرایانه در نظر گرفت، چین اقتصاد مسلط در جهان خواهد بود - اگر نظام سیاسى این رشد را سد نکند - و این یک «اگر» خیلى مهم است.

منتقدان مى گویند چین قواعد رقابت سالم را نقض مى کند. شما گمان مى کنید که چین از تجارت آزاد تنها سود خود را ببرد؟

شما نمى توانید از کشورى با سطح دستمزد پایین با بازدهى کم همان شرایط کارى دقیق و استاندارد محیط زیستى را توقع داشته باشید، که ما داریم. من در یک منطقه صنایع فولاد، در گارى، ایندیانا، بزرگ شده ام. این مربوط به مدت ها قبل، تقریباً ?? سال پیش است. وقتى یک کارگر فولاد مذاب روى پایش مى ریخت، در آن زمان حتى کار متوقف نمى شد. با این حال، مى توانید ببینید چقدر اوضاع بهبود یافته است و در چین هم همین طور خواهد بود.

آموزگار شما اقتصاددان اتریشى ژوزف شومپیتر که ویرانگرى خلاقانه را به منزله نیروى محرکه سرمایه دارى مى دانست، از اقتصاد جهانى امروز چه ارزیابى مى کرد؟

او دینامیک [اقتصادى] را مى پسندید. من ده روز قبل از مرگش با او حرف زدم، طى یک اجلاسیه انجمن اقتصاددانان آمریکا در سال ????. من از موضع او کاملاً مطلع بودم. او خواهد گفت، که این طغیان انرژى از زمان کشف رایانه در هماهنگى کامل با کتابش «نظریه رشد اقتصادى» در سال ???? دارد. شومپیتر، برخلاف من، وقت چندانى صرف آن نکرد درباره سرنوشت فقرا تأمل کند. باور من این است، او به نخست وزیر سابق انگلستان مارگرت تاچر سمپاتى داشت، برنامه هاى سوسیال دموکراسى آلمان را رد مى کرد، هرچند او خود وزیر مالیه اتریش در یک دولت سوسیال دموکراتیک بود. اما قلب او براى چیز دیگرى مى طپید.

نظر شومپیتر این بود که بحران بزرگ یک شر ضرورى بود، چون زیاده روى هاى درون نظام را محو مى کند.

فریدریشن فون هایک، همکار اتریشى دیگر من هم به این نکته ایمان داشت. استدلال او این بود که وقتى به یک آدم مست باز هم بیشتر مشروب بدهیم وضعیت او وخیم تر مى شود. من چنین رویکردى را، با عنایت به سختى آن سال ها، حماقت مى دانم. در آن زمان یک سوم آلمانى ها و یک چهارم آمریکایى ها کار نداشتند. و آنها به راحتى عقیده داشتند: «بگذار عرق نظام در بیاید.» این تبلور ایمان به سرمایه دارى نابى است که قابل توجیه نیست.

چون باید سرمایه دارى را مهار کرد؟

سرمایه دارى به قواعد بازى نیاز دارد. سرمایه دارى به نظام حقوقى قابل اطمینانى احتیاج دارد. آدم به آدم دیگر پول قرض نمى دهد، وقتى او را موظف نکرد قرض خود را بپردازد. این هم در جهان تجارت درست است هم در رابطه میان دولت ها. من گمان نمى کنم که بوش آن قدر قدرت دارد که به چین حکم کند چکار بکند. او با همتاى خود حرف مى زند.

خیلى ها از رقابت هاى جدید در [اروپاى شرقى] هراس دارند. آنها چقدر اقتصاد آمریکا را تهدید مى کنند؟

ما اگرچه هنوز دوچرخه سوارانى هستیم که در پشت سر آنها، دیگران رکاب مى زنند، اما دیگران دارند نزدیک تر مى شوند. موقعیت آمریکا تحت فشار قرار گرفته است، چون ما جامعه اى شده ایم که اصلاً صرفه جویى نمى کند. ما یک جامعه من گرا ،من، من، هستیم و حالا؟ ما نه به فکر دیگران هستیم و نه به فکر فردا.

اشتباه آمریکا در کجا است؟

نگاهى بیندازید در سالن عمومى دانشجویان حساب دانان جوان در انستیتوى تکنولوژى ماساچوست. شاید از هر ده نفر یکى در آمریکا متولد شده است. این تقصیر تلویزیون است.

شما اعتقاد دارید تلویزیون قابلیت رقابت را تهدید مى کند؟

در گذشته کودکان باهوشى که بعد ریاضیدان شدند، پازل بازى مى کردند بازى که فکر آنها را به چالش مى طلبید. امروز آنها تلویزیون نگاه مى کنند. چیزهاى زیادى براى مشغول کردن و منحرف ساختن ذهن وجود دارد. این هم یک بخش از دلیلى است چرا ما این رویکرد منیت، من ، من را حالا داریم.

و مسؤول این ، تلویزیون است؟

البته فقط تلویزیون مسؤول نیست. آمریکا آسیب پذیر است، چون مردم ما مانند مردم ژاپن یا آلمان مدام پیرتر مى شوند.در سال ???? نسل زادوولد بازنشسته مى شود. این گرایش از هنگام اوایل سال هاى دهه هشتاد بر همگان معلوم است. کارگران به همین جهت مثل دیوانه ها باید صرفه جویى مى کردند، اما آنها در عمل فقط پول خرج مى کنند. ما از پس اندازهاى کشورهایى خرج مى کنیم که بسیار فقیرتر از ما هستند. این کشورها مازاد تجارت خود را مى گیرند و با آن قرضه هاى کم بهره دولت آمریکا را مى خرند.

منظورتان رابطه ویژه میان ایالات متحده آمریکا وچین است؟ جمهورى خلق چین به ایالات متحده آمریکا تقریباً اعتبار بى حد و مرز مى دهد، و آمریکایى ها محصولات چینى را مى خرند.

چینى ها این کار را چند صباحى انجام خواهند داد، اما وقتى گذار دموگرافیک بیاید این مى تواند تغییر کند. آن وقت تنها خارجى ها پولشان را از آمریکا بیرون نمى برند بلکه آمریکایى ها هم بعد در خارج سرمایه گذارى مى کنند، تا این که همه چیز چنان دستخوش تلاطم و تحول شود که باید بر سرمایه نظارت کرد.

آن وقت جهان به یک بحران مالى مهیبى دچار خواهد شد.

گمان نمى کنم که این قدر بد شود مانندبحران بزرگ (????) . بشریت یاد گرفته است که باید به اندازه کافى پول چاپ کرد تا از دست کاهش تورم خلاص شد.اما باور من این است که ما راه سنگلاخى در برابرمان داریم، اگر این سناریو اتفاق بیفتد.

آیا سطح ریسک کنونى در مقیاس تاریخى به طرز غیرعادى بالا نیست؟

من فکر مى کنم. بله. افزایش ارزش ین واحد پول چین کمک چندانى نخواهد کرد، ما از این طریق به هیچ وجه قادر به رقابت بیشتر نمى شویم. من یک لحظه هم باور نمى کنم که این بدهى هاى خارجى را که تا ???? سر به فلک خواهدکشید به طور ماهوى کاهش دهد. و این، زمانى خواهد بود، وقتى تنگدستى واقعاً بزرگ است

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد